- پاک هاکردن
پاک کردن، از آلودگی و ناخالصی پیراستن
معنی پاک هاکردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آب کردن کره یا روغن جامد، علامت گذاری بر روی درختان، داغ
بستن در، بدرقه کردن
برگش کردن، بازگشتن، منصرف شدن، کنار رفتن
وصله زدن
پدید آوردن راه در میان برف
پف کردن، سیخ شدن مو از ترس یا سرما
فریادکشیدن، بلند حرف زدن
مطیع کردن، رام کردن
قبل از دوشیدن شیر، گوساله را همراه مادر کردن
بلند کردن، سرپا کردن
اخراج کردن کسی از بازی
بریدن رگ اصلی پاشنه ی پا و از حرکت انداختن طرف مقابل
همواره کردن، صاف کردن
طراحی نقش و نگار و پیاده کردن نخ های رنگی روی نمد
کچ کردن، پیچاندن، منحرف کردن
مانند حباب متورم شدن، پف کردن خمیر نان و کیک و غیره، زاییدن
اهدا کردن لباس به شخص کم بضاعت
برداشتن پوست سبز گردو
جستجوی مرغ در میان خاشاک جهت پیدا کردن دانه
سرک کشیدن، دزدانه نگاه کردن
دبه درآوردن، بهانه جویی کردن
پوست کندن گردو برداشتن پوست سبز گردو
اخم کردن، چانه را به جلو دادن
خیز برداشتن، ورم کردن
پاره کردن
چپاندن، مچاله نمودن، روشی در دوشیدن گاو که جهت آرام نگه داشتن حیوان، گوساله را
روی گرداندن، مجازا: گریختن و فرار کردن در جنگ و نزاع
چپاندن
هموار کردن چاله های ایجاد شده در اثر جای پا در شالی زار
پشت سر گذاشتن تپه یا کوه، عبور کردن، زیر و رو کردن
پیله کردن، سماجت کردن، بهانه جویی کردن
کاری را به صورت دسته جمعی انجام دادن، جلو راندن
گله ای را از جایی به جایی دیگر انتقال دادن، محدوده ای مشخص
بستن در، بدرقه کردن